دانلود تحقیق درمورد اصل رفق و مدارا در منطق عملي پيامبر

دانلود تحقیق درمورد اصل رفق و مدارا در منطق عملي پيامبر

0 8k
دانلود تحقیق درمورد اصل رفق و مدارا در منطق عملي پيامبر

با دانلود تحقیق در مورد اصل رفق و مدارا در منطق عملي پيامبر در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق اصل رفق و مدارا در منطق عملي پيامبر را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق اصل رفق و مدارا در منطق عملي پيامبر ادامه مطالب را بخوانید.

نام فایل:تحقیق در مورد اصل رفق و مدارا در منطق عملي پيامبر

فرمت فایل:word و قابل ویرایش

تعداد صفحات فایل:20 صفحه

قسمتی از فایل:

دوران کودکیمحمد بن عبدالله یک رنجبر به معنی واقعی بود. دربین مشاهیری که در دوره ی طفولیت وآغاز جوانی رنج برده اند هیچ کس را نمی توان یافت که به اندازه ی پیغمبر اسلام رنج برده باشد.من تصور میکنم یکی از دلایلی که در قرآن بدفعات توصیه شده نسبت به یتیمان و مساکین ترحم نمایند و از آنها دستگیری کنند. همین بود که محمد(ص)   دوره کودکی را با یتیمی گذرانید ودر آغاز جوانی بسیاربی بضاعت بود.وقتی پیغمبرمسلمین جشم به جهان گشود پدرش از دار دنیا رحلت کرده بود و با اینکه محمد(ص) از طایفه قریش به شمار می آمد واین طایفه در مکه احترام خاصی داشتنند..مادر محمد(ص) مجبور شد محمد را به نزد خویشاوندان خود ببرد که شاید بتواند فرزندش را به درآنجا به کمک خویشاوندانش بزرگ نماید.زیرا پس از مرگ عبدالله پدر محمد آن طفل یتیم ومادرش از مال دنیا هیچ نداشتند. بعد از اینکه مادر و فرزند به مدینه رسیدند مادر محمد(آمنه)که جوان بود با سرودن شعر خود را  از مرگ شوهر و تنهایی وتهی دستی تسلی می داد.در آن موقع عدهای از زنهای طبقات محترم عربستان شعر می سرودند. اندکی بعد از ورود آمنه ومحمد(ص) به مدینه آمنه سخت بیمارشد وحال آن زن جوان به طوری وخیم شد که همه دانستند خواهد مرد .

  دوران کودکیرسم اعراب این بود که وقتی میدانستند کسی در بستر مرگ است دور او جمع میشدند و با او سخن میگفتند وازاو سوال میپرسیدند و آمنه دیگر پاسخ نگفت و روح از کالبد مادر جوان پرواز کرد.

زنهایی که خویشاوندان آمنه بودند او را شستند وکفن به او پوشاندند.و در عربستان به علت گرانی چوب قیمت تابوت خیلی گران تمام می شد و آمنه را همانند سایرمردگان بدون تابوت به خاک سپردند.بعد از اینکه روی قبر را پوشاندند وخویشاوندان رفتند دیدند محمد(ص)نیست وبرگشتند ومشاهده نمودند محمد(ص)روی قبر مادرنشسته واو را صدا می زند و می گویدچرا به خانه بازنمی گردی مگر نمیدانی که من به جزتو کسی را ندارم.محمد از پدرومادر هر دو یتیم شده بود از آن پس روزها در گوشه ای می نشست ووقتی کودکان به اونزدیک می شدند واو را به بازی دعوت می کردند می گفت مرا به حال خود بگذارید من نمیتوانم با شما بازی کنم.طوری اندوه مرگ مادر آن طفل خردسال را ملول کرده بود که غذا نمیخورد و خویشاوندان می دیدند که روز به روز محمد(ص) لاغرتر میشود . محمد(ص)پدر بزرگی به اسم عبدالمطلب داشت که در مکه به سر میبرد و پیرمردی بود یکصدوهشتاد ساله و خیشاوندان آمنه طفل را نزد او فرستادند.

پی دی اف داک

تمامي فایل ها این فروشگاه، داراي مجوزهاي لازم از مراجع مربوطه مي‌باشند و فعاليت‌هاي اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است.
ساخت فروشگاه فایل

عضویت در خبرنامه

ثبت نام کنید و آخرین مقالات و فایل ها را از طریق ایمیل دریافت کنید ، جهت ثبت نام فقط کافی ست که آدرس ایمیل را در کادر زیر وارد نمایید

اعتماد شما، سرمایه ماست


© کلیه حقوق وب سایت ، برای پی دی اف داک محفوظ می باشد .

طراحی و توسعه نرم افزار زهیر